بعد از انتشار رمان «شکار» و در راستای تجربههای قبلیام در زمینهی استفاده از امکانات دنیای وب در داستانگویی، تصمیم به انجام یک ماجراجویی دیگر گرفتم. این بار نوبت فیسبوک بود. پروژهی داستانگویی ترارسانهای شکار اگر اولین پروژه از این دست نباشید، یکی از اولین نمونههایی است که در آن از تایملاین فیسبوک برای داستانگویی استفاده شده است. داستانگویی ترارسانهای اصولا به معنای استفاده از سکوهای مختلف رسانهای است برای نقل یک داستان مشخص. در این مورد، زندگی سهراب، شخصیت اصلی رمان «شکار» را در فیسبوک مورد پرداخت قرار دادهام. در این راستا، سهراب را یک شخصیت واقعی فرض کردهام و به این بهانه گوشههایی از زندگی و افکارش را در مثل هر آدم دیگری در صفحهی فیسبوکش به نمایش گذاشتهام. برای ساختن گذشتهاش از عکسهای شخصی و طرحهایی از دوست هنرمندم ثمین امیدیزدانی بهره بردهام. به این صورت توانستهام یک گذشته قابل باور از یک نقاش جوان را در صفحهاش به خواننده ی داستان ارائه دهم. جالب اینجاست که بدانید سهراب حدود ۴۰۰ دوست دارد که تعدادی از آنها تولدتش را هر ساله تبریک میگویند.
این پروژه مورد توجه بسیاری از رسانهها و محافل علمی قرار گرفت. در دو کنفرانس WHIP و Interdisciplinary به شخصه آن را به جامعهی آکادمیک ارايه کردهام. از طرفی به دعوت جامعه آکادمیک SNS مقالهای را در راستای معرفی آن نوشتهام. مصاحبهی من با برنامهی آلبوم صدای آمریکا در رابطه با این پروژه را میتوانید اینجا پیداکنید. نیما اکبرپور نیز گزارشی از این پروژه را در وبسایت شخصیاش منتشر کرده است.