بعد از تجربههای جسته و گریخته در زمینهی تدریس کارگاهی داستاننویسی، در سال ۲۰۱۵ اقدام به راهاندازی دورهای با عنوان «کارگاه نویسندگی خلاق» در شهر ادلید (استرالیا) کردم. این کارگاه داستان با استقبال روبهرو شد و در نهایت توانستیم دورهی اول مقدماتی را با ۱۴ هنرجو شروع کنیم. در این دورهی هفت جلسهای قصدم بر آن بود که ضمن آشناسازی هنرجویان با مفاهیم و چهارچوبهای داستاننویسی زمینه را برای تجربیاتی منسجمتر و حرفهایتر در فضای داستاننویسی آماده کنم. با به پایان رسیدن موفقیتآمیز دورهی اول فراخوانی را برای راهاندازی گروه دوم منتشر کردم. استقبال از این فراخوان مقدمات شکلگیری این گروه را فراهم آورد. بدین ترتیب گروه دوم مقدماتی با ۸ هنرجو شکل گرفت. از طرفی ۸ نفر از گروه اول نیز وارد دورهی پسامقدماتی داستاننویسی شدند. حالا در حال برنامهریزی برای دور فصل سوم این کارگاهها هستم که از دو گروه مجزای هنرجویان قدیمی و جدید شکل خواهد گرفت. تجربهی شیرین ماههای گذشته مرا براین داشته که به این فعالیت به صورت جدیتری نگاه کنم. از این رو قصد دارم این خدمات کارگاهی را به صورت آنلاین نیز ارائه دهم. بنابراین در صورتی که تمایل دارید با فنون داستاننویسی آشنا شوید یا حتی اگر تنها به نوشتن در خلوت خود فکر میکنید با من تماس بگیرید. حتما به همراه هم راهی برای رسیدن به این اهداف پیدا میکنیم.
توصیهنامهها
مرثا شیرعلی: «غريبتر از خودم طی اين دو سال و اندی سكونت در ادليد، كلمههای فارسی بودند كه پيشترها به عنوان ابزار كارم در روزنامه میشناختمشان. آرام و قرار نداشتم وقتی گور دستهجمعیشان را روی زمينِ بیمحصول ماندهی دايرهی لغاتم میكندم. هنوز يك به يك كلمهها را در گور نگذاشته بودم كه آگهی “كارگاهِ نويسندگی خلاقِ” امين آقای انصاری را ديدم؛ نويسندهای خوش ذوق كه میشد به دانش و مهارتش اعتماد كرد. بختِ كج و معوج قلمم در اين كارگاه به خوش اقبالی نشست. چه کسی جز او می توانست در ادليد، كلمههای فارسی پس و پيش ذهنِ علاقهمندان به زبان و ادبيات فارسی را احيا كند؟! آنها را در تخيل بغلتاند و هم نشينِ خلاقيتي كند كه طي هفت جلسه با تمرينهای پیدرپی از گوشهی متروكهی ذهنت بيرون میكشيد. از شما چه پنهان همين شد دور دوم كارگاه را هم از دست ندادم. گيريم اين كلمه ها راه درازی داشته باشند تا بدل شدن به يك داستان، اما اين كارگاه نفسی به جانشان دميده است. »
سحر خاجانی: من خيلی كلاسمون رو دوست داشتم. به اين دليل كه ۱) نحوه ارائه مطالب و ترتيبشون قابل فهم بود و موثر- تمرين های خونگی و كلاسی و فيدبك ها مفيد بودن ۲) فيلم ها و كتاب هايی كه در طول دوره بهمون معرفی شد، كلی بهم ايده داد برای انتخاب كتاب های بعديم تا بخونم و فيلمهايی كه ببينم ۳) جسارت دادن به ما درباره فرار از سانسور -تمرين روبهروشدن و بيشتر نزديك شدن به احساساتمون و بيان شون ۴) درك چرايی تاثيرگذاری داستان مثل وقتی كه نويسنده با تمام وجود مطلبی رو كه نوشته، شخصا درك يا تجربه كرده باشه ۵) تمرين نحوه های جديد بيان احساس، مثل منطق آوردن براي دو چيز بي ربط، همه و همه برای من بسيار مفيد بودن. و از همه مهم تر جسارتِ نوشتن از افكارم رو پيدا كردم که تاثير خوبي در من داشت. اگر چه قصدم از اول هم نويسنده شدن نبود، اما اين كلاس به من كمك كرد تا بتونم اجزای تشكيل دهنده يك داستان رو بهتر بفهمم و بهتر بتونم از ديدن يك فيلم و خوندن يك داستان لذت ببرم. همینطور كمكم كرد تا بتونم با نگاه شفاف تری فيلم يا كتابي رو نقد كنم.
نوشین جوادیان: «گاهی در نوشتن، افکار بهمنوار هجوم میآورند و ذهن دچار چنان تهاجم انبوهی میگردد، که سکوت تنها چاره خردمندانه در برابر ضعفی است که به آدم دست می دهد. امین جان، ممنون از فرصتی که در اختیارمان گذاشتید. شروعی متفاوت بود برای چگونه دیدن و جاری کردن روایات فکری و ذهنی بر روی کاغذ. امیدوارم که دوستان دیگر نیز بتوانند از این مجال و رهگذر آنچه میخواهند توشه کنند.»
الهه فراباد: «روزی که از ایران خارج میشدم فکر میکردم که شانس رسیدن به آرزوی دیرینهام، نوشتن را از دست دادهام. مهاجرت برای من به معنای از دست دادن خیلی چیزها بود. کم کم باور کردم که دیگر راهی برای پیشرفت در نوشتن ندارم. راضی شده بودم به نوشتن کلیشه در وبسایتهای آنلاین برای خوانندههایی که تنها کمکشان به من اصرار برای تولید انبوه هجویاتم بود. آشنایی با کارگاه نویسندگی خلاق اما انگار دوباره امید را در دلم زنده کرد. پردههای شک و دودلی کنار رفتند و مقابلم دنیایی از نادانستهها قرار گرفت. هجم چیزهایی که نمیدانستم بسیار بیشتر از آن چیزی بود که تصور میکردم. دورهی اول تمام شده و من با دل و جان کلاسهای دورهی دوم را شرکت میکنم. دیگر روزی پنج صفحهی کامل نمینویسم. روی هر جملهام فکر میکنم و تکنیکهایی که یاد گرفتهام را به دنیای نوشتن وارد میکنم. حالا میدانم عناصر داستان چه چیزهایی هستند. میدانم نقطهی آغاز نوشتن کجاست. میدانم اقتصاد داستان یعنی چه. معنای پلات و ساب پلات را دیگر میدانم. داستان که میخوانم، میگردم دنبال پسزمینههای فکری نویسنده. از خوانندهی صرف بودن که فقط پوستهی داستان را میبیند خارج شده و نکتهسنج و ریزبین شدهام. کارگاه زاویه ی دید من را به خواندن و نوشتن تغییر داد. احساس کودکی را دارم که تازه راه افتاده. راه درازی در پیش است و دنیایی پر از شگفتی در انتظار اکتشاف. این شوق و ذوق را مدیون کارگاه نویسندگی خلاق هستم و آن را به تمام علاقمندان به نوشتن توصیه میکنم. برای ما که سالهاست از وطن دور ماندهایم، امکان شرکت در همچین کارگاهی مثل پیدا کردن گنج گمشده در جزیرهای دورافتاده است.»
سامان عطاریان: «نوشتن یک هنر فراگرفتنی است. مهارتی است که باید توسط یک مربی کاربلد پرورانده شود. در کارگاه نویسندگی خلاق امین انصاری عزیز من این مهارت را محک زدم و تفاوت نوشتههای قبل و بعد از کارگاه برایم آشکار هستند.»