قسمتی از یادداشت من در رادیو زمانه که در آن به نامهی ۲۵۰ هنرمند تئاتر به وزیر ارشاد پرداختهام. «ما ممیزی را رعایت کردهایم» فقط یک کرنش ساده در مقابل حضرت سانسور نیست. یک سند از همدستی است بین سانسورچی و سانسورشونده. یک شاهد از نوعی از بودنِ دستکاری شده – به اختیار...
مدتیه که صفحهی جدیدی رو در اینستاگرام راه انداختم و فعالیتهای فرهنگیام رو به صورت جدیتر پیگیری میکنم. این هم از آدرس این صفحهی جدید: https://www.instagram.com/aminansari.page/ صفحهی جدید من در اینستاگرام آنها هیچ از بهشت نمیدانند در اولین ویدیویی که در این...
این روزها زندگی کمتر به من اجازهی نوشتن میدهد. داستان به کنار، به بلاگنویسی هم نمیتوانم فکر کنم. با این حال دلخوشم به کتابهای صوتی و مخصوصا کتابهای صوتی به زبان اصلی که میشود در راه رسیدن به محل کار یا خانه بهشان گوش داد و کمبودها را جبران کرد. غرض از نوشتن...
ویدیویی از مرضیه دختری از روستایی در آذربایجان به دست جعفر پناهی (با بازی جعفر پناهی) میرسد که در آن دختر اقدام به خودکشی میکند. در این ویدیو که در آغاز فیلم سه رخ، آخرین ساختهی پناهی به صورت کامل نمایش داده میشود، مرضیه ادعا میکند که بارها با بازیگر مشهور سینما...
هر کس به چیزی دلخوش است دیگر. یکی به دیدن عکس ماشینهای لوکس، یکی دار و درخت، یکی غذا، یکی قوس کمر، یکی نور، یکی خون. نمیشود از آدمها خواست میلشان به چیز دیگری بکشد که. آدم مگر چند بار زنده است؟ کاش داور… حالا که خوب است. شب خاکسپاری مایکل را نمیدانم یادتان...
پیشنوشت: وقتی پای سینما وسط باشد، من را میشود در دستهی فراریان از هالیوود و مخصوصا گونهی صرفا تجاری هالیوود جا داد؛ از آنهاش که خودشان هم وقت چندانی برای پیداکردن فیلمهای مستقل خوب، مخصوصا فیلمهای مستقل خوب غیرانگلیسیزبان ندارند. این میشود که به خاطر احساس...