کاش داور سوت اول را بزند | برای کازرون

هر کس به چیزی دلخوش است دیگر. یکی به دیدن عکس ماشین‌های لوکس، یکی دار و درخت، یکی غذا، یکی قوس کمر، یکی نور، یکی خون. نمی‌شود از آدم‌ها خواست میل‌شان به چیز دیگری بکشد که. آدم مگر چند بار زنده است؟ کاش داور… حالا که خوب است. شب خاکسپاری مایکل را نمی‌دانم یادتان...

موبی: یک جشنواره‌ی فیلم خانگی

پیش‌نوشت: وقتی پای سینما وسط باشد، من را می‌شود در دسته‌ی فراریان از هالیوود و مخصوصا گونه‌ی صرفا تجاری‌ هالیوود جا داد؛ از آن‌هاش که خودشان‌ هم وقت چندانی برای پیداکردن فیلم‌های مستقل خوب، مخصوصا فیلم‌های مستقل خوب غیرانگلیسی‌‌زبان ندارند. این می‌شود که به خاطر احساس...

چند خطی علیه سانسور

به مناسبت روز مبارزه علیه سانسور هفت سال پیش خبر دادند دو کتابم اصلاحیه خورده‌اند؛ یکی‌شان جزیی، یکی‌شان کلی. اول نشستم به اصلاح‌کردن. بعد رفتم توی فکر و دست کشیدم. با خودم پراندم نوشتن بی‌فایده‌ است، ادبیات کشک است، داستان باد معده‌است وقتی نتوانی حرف را تمام و کمال...

سعی کن دردسر باشی |‌ معرفی «نبرد» اثر کارلوس فوئنتس

پیشنوشت: پیشتر هم در یادداشتی که برای معرفی کتاب باغ همسایه اثر خوزه دونوسوی شیلیایی نوشتم، به شباهت تجربه‌ی آمریکای لاتین و خاورمیانه و به خصوص تجربه‌ی ایران در فرآیند گذر از دیکتاتوری، انقلاب و جمهوریت اشاره کردم. و گفتم که چرا در خلاء ادبیاتی که ما و روزگار ما را...

معرفی کتاب کار روشنفکری

پیش‌نوشت: یکی دو هفته‌ی قبل پروژه‌ی کوچکی را در راستای صحبت پیرامون مسئله‌ی روشنفکری، روشنفکران و این لعن و نفرینی که حکومت‌های خودکامه از یک طرف و بخشی از مردم از طرف دیگر نثارشان می‌کنند، شروع کردم. پروژه‌ای که به شکل چند نوشته درخواهد آمد. در پست قبلی‌ام که در آن...