صد حیف! قهرمان #جواد_فروغی بازیهای دوستانهی #خوزستانرا از دست داد. تفنگهای ساچمهای حسابی طرفدار دارند در آن حوالی! مخصوصا اگر سیبل قلبهای گرم و تپنده باشد… قهرمان جواد که حالا عجیب من را به یاد یکی از...
چرا بعضی از این شادها، بعضی از این الگوها، بدبدنها، منظرهبازها، موفقها، متولدها، شمالروها، این روزها با خودشان نمیگویند «خواهش میکنم! تمنا دارم! شما اول درست و حسابی قتل عام شوید! بعد من عکس و فیلم قشنگیهایم را سر فرصت پست میکنم.» کجاست این تعارف ایرانی...
در همهی این سالها دروغ گفتهاند؛ همهی آنهایی که «غم» را به جای «خشم» به من و شما فروختند. همهی آنها که در بازی کلام «سرکوب»، «کشتار» و «شکنجه» را در مبتذلترینِ اَشکال به «ضرورتِ اعتقاد به یک معجزهی سیاسی» و «دست روی دست گذاشتن» گره زدند؛ همین چهرههایی که...
برد و افتخار ملی از هر جنسی (چه در عرصهی ورزش باشد و چه فرهنگ) در حال حاضر سمی است به جان جنبشهای اجتماعی و سیاسی ایران. به جنبش دادخواهان تعلق داشته باشید، به تحولخواهان یا براندازان، آنچه از این لحظات پرشور جمعی به شما میرسد اختلالی است در همراهی و همدردی؛...
در رمان “به شهادت یک هرزه” شخصیت داستان به یاد میآورد تا فراموشی را مغلوب کند چرا که به قول میلان کوندرا “مبارزهی انسان علیه قدرت، مبارزهی حافظه علیه فراموشی است”. فراموشی که در اینجا شاید همان مرگ باشد. او به یاد میآورد تا امکان ادامهی...