این‌طور شروع کنم بهتر است: یکی از طرفداران کلاسیک ادبیات ماریو بارگاس یوسا هستم. از بین رمان‌هایی که تا به حال از او خوانده‌ام «سال‌های سگی» و «سور بز» را بسیار دوست داشتم و از خواندن باقی کارهایش هم لذت فراوانی برده‌ام. «جنگ آخرالزمانش» رسیده به دستم و نقشه دارم که در یک فرصت مغتنم شروعش کنم؛ فرصتی که مدام از دست می‌رود. این را هم اضافه کنم که اصولا خواندن ادبیات آمریکای جنوبی همیشه برایم لذت بخش بوده، چرا که نسبتی پیدا کرده‌ام بین مردمان آنجا و روزگاری که تحت دیکتاتوری‌های متنوع از سرشان گذشته و می‌گذرد و آدم‌های خاورمیانه؛ به خصوص آدم‌های ایران. وقتی زیر سایه‌ی سانسور، داستان‌نویس‌های وطنی مجالی برای شرح واقعیت‌های اجتماعی و سیاسی پیدا نمی‌کنند -جرات نمی‌کنند، ضرورتی درش پیدا نمی‌کنند یا …- ادبیات آمریکای جنوبی می‌تواند مرهمی باشد برای خواننده‌ای تشنه‌ی ایرانی که می‌خواهد تحلیلی داشته باشد از دردهاش. این هم از  قشنگی‌های مملکت ماست. می‌شود از دیکتاتورهای غیربومی خواند اما از دیکتاتورهای وطنی نه.

معرفی کتاب چرا ادبیات | ماریو بارگاس یوسا

چرا ادبیات؟

«چرا ادبیات؟» کتاب کم‌حجمی است که در خودش ایده‌های بزرگی را جا داده. شامل یک مقاله، دو سخنرانی و یک گفتگوست، با ترجمه‌ی عبدالله کوثری که گردن من یکی خیلی حق دارد به خاطر ترجمه‌هاش. عنوان فصل‌ها به ترتیب اینها هستند: «چرا ادبیات؟»، «فرهنگ آزادی»، «آمریکای لاتین: افسانه یا واقعیت» و «سرخوشی و کمال». مقاله‌ی اول و آخر به نظرم شاه بیت‌های این کتابند. در مقاله‌ی اول یوسا به تفصیل در مورد نقش ادبیات در یک جامعه حرف می‌زند. شاید برای خیلی کتابخوان‌ها حرفاش بدیهی به نظر برسد، اما اصولا خواندنش را توصیه می‌کنم. جایی از این مقاله می‌گوید:

آدمی که نمی‌خواند، یا کم می‌خواند یا فقط پرت و پلا می‌خواند، بی‌گمان اختلالی در بیان دارد. این آدم بسیار حرف می‌زند اما اندک می‌گوید، زیرا واژگانش برای بیان آنچه در دل دارد، بسنده نیست. اما مسئله تنها محدودیت کلامی نیست. محدودیت فکر و تخیل نیز در میان است. مسئله، مسئله‌ی فقر تفکر نیز هست، چرا که افکار و مفاهیم که ما به واسطه‌ی آنها به رمز و راز وضعیت خود پی می‌بریم، جدا از کلمات وجود ندارند.

دانلود رمان ایرانی بدون سانسورفصل سوم که در مورد آمریکای جنوبی است را از همه‌ی قسمت‌های این کتاب بیشتر دوست داشتم. یوسا در این مقاله به یک نکته‌ی بسیار ظریف در مورد نقش افسانه‌ها در فرهنگ، جامعه و سیاست کشورهای آمریکای جنوبی اشاره می‌کند. او این ایده را مطرح می‌کند که ممانعت دستگاه تفتیش عقاید فاتحان اسپانیایی از نگارش و انتشار رمان -آن هم برای سه قرن- باعث شد که ساکنین این قاره برای فرار از واقعیت عینی راه افسانه‌پردازی را در پیش بگیرند؛ تا جایی که در متون موجود نشود دروغ را از واقعیت بازشناخت. یوسا یکی از دلايل عقب‌ماندگی سیاسی کشورهای امریکای جنوبی را همین اختلاط نامبارک می‌داند. چیزی که شاید باز هم بشود ما‌به ازایش را در مملکت خودمان بازشناخت. قسمتی که از سقوط امپراطوری اینکاها به  دست مهاجمان اسپانیایی و نقش سیستم مذهبی موجود در سرعت بخشیدن به آن صحبت می‌کند هم بسیار خواندنی‌ست. یوسا در قسمتی از این مقاله می‌نویسد:

آن سرخپوستانی که در آن بعداز ظهر غمبار در میدان کاخامارکا خود را به دم خنجر سپردند یا تکه‌تکه‌شان به هوا پرتاب شد، توان آن نداشتند که خود تصمیم بگیرند، خواه با رخصت سردمداران و خواه علیه آنان؛ و قادر نبودند که به ابتکار خود و کم و بیش مستقل، بنابر اوضاع و احوال متغیر دست به عمل بزنند. آن صد و هشتاد اسپانیایی که سرخپوستان را به دام انداخته و تیغ در ایشان نهاده بودند،این توانایی را داشتند. این تفاوت، بیش از تفاوت در شمار و در سلاح، نابرابری عظیم میان این دو تمدن را پدید می آورد. در آن جامعه ی هرمگون و دین سالار، فرد اهمیتی نداشت و هستی‌اش به حساب نمی آمد، جامعه‌ای که دستاوردهایش هماره جمعی و محروم از نام بود…

مصاحبه‌ی آخر کتاب خواندنی‌ست اما نتوانستم با سخنرانی‌اش «فرهنگ آزادی» ارتباط برقرار کنم، هرچند که ایده‌های جالبی را مطرح کرده در آن. مخلص کلام اینکه، حتما این کتاب را بخوانید.

نسخه‌ی صوتی مقاله‌ی چرا ادبیات؟