ملودی صفوی

هشتاد و هشت – نمای نزدیک

مصاحبه‌کننده: امین انصاری

پیش‌نوشت: هشتاد و هشت - نمای نزدیک با چهار سال تاخیر و به صورت مجموعه‌ای از صفحات در این وبسایت به شما عرضه می‌شود. این مجموعه قسمتی از تاریخ شفاهی جنبش سبز است. مصاحبه‌های انجام شده در بین سال‌های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۵ و در امتداد پروژه‌ی  پژوهشی هنر سبزها با تعدادی از فعالین سیاسی و هنرمندان درگیر با اعتراضات پس از انتخابات صورت گرفته‌اند. آنچه می‌خوانید مکملی‌ست بر تاریخ هنری این جنبش که بخشی‌اش را در وبسایت هنر سبزها گردآوری و حفظ کرده‌ام. در این گفتگو‌ها مصاحبه‌شوندگان عموما با سوالاتی مشابه روبه‌رو شده‌اند تا در نهایت امکان رسیدن به تحلیلی تطبیقی برای خوانندگان راحت‌تر باشد. متن گفتگوی پیش رو عینا از مکالمه‌ی صوتی انجام‌شده نسخه‌برداری شده و هیچ‌گونه دخل و تصرفی در اطلاعات موجود در آن از طرف نویسنده‌ی این سطور اتفاق نیفتاده. از همه‌ی این عزیزان بابت همراهی‌شان صمیمانه سپاسگزارم.

تذکر: هر گونه استفاده‌ از این مصاحبه، تنها با ذکر منبع مجاز است.

 

تاریخ: ۱۶ دسامبر ۲۰۱۴

تعریف شما از جنبش سبز چیست؟ آیا بنا بر تعریف خودتان در حال حاضر این جنبش زنده است؟

من به عنوان کسی که در ایام انتخابات سال ۸۸ اخبار رسانه‌های ایران را دنبال می‌کردم احساس می‌کنم جنبش سبز یک جنبش کاملا خودانگیخته مردمی بود که تحت تاثیر روند انتخابات آمریکا و پیروزی باراک اوباما شکل گرفت. حتی مناظره‌های انتخاباتی که در تلویزیون ایران بین کاندیداها برگزار می‌شد، به نظر می‌رسید که مستقیما از مناظره‌های انتخاباتی آمریکا الگوبرداری شده باشند. یا من حداقل تا آن موقع چیزی شبیه‌اش را در ایران ندیده بودم! برداشت من این بود که انرژی مثبت و حس امیدی که در پی پیروزی اوباما دنیا را در برگرفت، مردم ایران را هم بشدت تحت تاثیر قرار داد. چرا که با پیروزی دموکرات‌ها در آمریکا خطر حمله نظامی به ایران -که تا قبل از آن برای همه‌ی ما نگرانی بزرگی بود- یک دفعه کمرنگ شد و با از بین رفتن خطر مستقیم هجوم یک «دشمن خارجی» نیاز به همبستگی بی چون و چرا بین گروه‌های مختلف در داخل کشور هم کمتر شد و مردم توانستند بعد از مدتها بالاخره به مسائل و مشکلات داخلی خودشان توجه کنند. تضاد درون حاکمیت، یعنی در واقع اختلاف بین نظام و طبقه حاکم هم خودش را به شکل مقابله با سیاستمدارها و خواسته‌های اجتماعی آنها نشان داد. مردم در آغاز با شور و انگیزه به خیابان‌ها می‌آمدند. حتی در بیرون از کشور خیلی از ما ایرانی‌ها که هیچ وقت در انتخابات جمهوری اسلامی شرکت نکرده بودیم -چون به رژیم اعتقادی نداریم- همگی به پای صندوق‌های رای رفتیم تا این بار با مشارکت‌مان حس مخالفت خودمان را نسبت به نظام حاکم و دولت احمدی‌نژاد نشان بدهیم. بنابراین، جنبش سبز یک جنبش مردمی بود که به خاطر سرکوب شدید دولت جمهوری اسلامی فروکش کرد. اما با وجود اینکه به عنوان یک نهاد انقلابی دیگر عملا وجود ندارد. به نظر من به عنوان یک مخالفت ساکت -مثل آتش زیر خاکستر- وجود دارد و می‌تواند با یک باد دوباره روشن بشود.

تا چه مدت –دست‌کم به لحاظ ذهنی- درگیر این جنبش بودید؟ آیا هنوز هم بهش فکر می‌کنید؟

جنبش مدنی و مسالمت‌آمیز مردم ایران چیزی نیست که به این سادگی‌ها از ذهن تاریخ پاک بشود. کما اینکه دیدیم جنبش سبز ایران چه طور روی خیلی از کشورهای منطقه هم تاثیر گذاشت. بزرگترین و جالب‌ترین تاثیرش روی خود ما ایرانی‌ها این بود که برای اولین بار بعد از وقوع انقلاب اسلامی انگیزه‌ای پیدا کردیم تا علیرغم اختلاف نظرهای سیاسی و مذهبی با هم متحد بشویم، سرمان را به عنوان ایرانی در دنیا بالا بگیریم و به دنیا نشان بدهیم که مردم خشن و جنگ‌طلبی نیستیم.

در مورد نقش رسانه‌های دیجیتال در شکل‌گیری و پیشرفت جنبش سبز چه نظری دارید؟

به نظر من رسانه های دیجیتال در شکل‌گیری و گسترش جنبش سبز نقش فوق‌العاده مهمی داشتند. مثلا ما به عنوان موزیسین تنها راه رساندن صدایمان به مردم همین سایت‌های اینترنتی مثل یوتیوب و توییتر و فیسبوک بود. درست است که ممکن است احساس کنیم در بعضی موارد رسانه‌های مجازی آدم‌ها را از فعالیت در دنیای واقعی دور نگه می‌دارند، اما از حق نگذریم که بدون کمک اینترنت و موبایل صدای مردم ایران هم به این بلندی و رسایی به گوش دنیا نمی‌رسید.

آیا فکر می‌کنید ضرری هم این رسانه‌ها به جنبش زدند؟

اگر هم ضرری زده باشند به نظرم سودشان بیشتر بوده. یک ضررش شاید این بود که این توهم در ذهن خیلی از ما ایجاد شد که اخبار از طریق این رسانه‌ها به گوش همه می‌رسد، در حالی که بخش اعظم جامعه (قشری که دسترسی به اینترنت نداشتند) از مشارکت در بحث‌ها و اتفاق‌ها محروم شدند. شاید اگه امروز یک چنین جنبشی صورت بگیرد، سازمان‌دهنده‌های جنبش‌های حقوق مدنی بیشتر در سطح اجتماع و اصطلاحا «گرس روت» فعالیت کنند.

اگر جنبش اتفاقاتی که منجر به شکل‌گیری جنبش سبز شد 10 سال پیش اتفاق می‌افتادند، وقتی که رسانه‌های دیجیتال این قدر فراگیر نبودند، در عمل چه تفاوت‌هایی در شکل‌گیری و پیشرفت جنبش سبز به وجود می‌آمد؟ چه تصوری از موقعیت جنبش سبز در آن شرایط دارید؟

راستش سوال خیلی سختی است. چون قبل از هر چیز برای جواب به این سوال باید یک نگاه درست و وسیع جامعه‌شناسانه به دوران قبل از جنبش سبز داشت و اینکه جو سیاسی و اقتصادی کشور در آن زمان چگونه بوده، که هم از حیطه ی سواد و اطلاعات من خارج است و هم من حضور ذهن ندارم که بدانم در آن زمان چه اتفاقاتی در ایران می‌افتاد -من تقریبا بیشترعمرم را بیرون از ایران زندگی کردم-. دوم اینکه اصلا معلوم نیست اگر اینترنت و رسانه‌های اینترنتی وجود نداشتند آن وقت نگاه مردم ایران نسبت به شرایط زندگی و دنیای پیرامونشان چگونه می‌بود. شاید اصلا همین ارتباط بیشتر و نزدیکتر با دنیای بیرون باعث شد که سطح خواسته‌های مردم بالاتر برود. همان‌طوری که قبلا هم اشاره کردم به نظرم انتخابات آمریکا خیلی روی شکل‌گیری این جنبش تاثیر داشت. مردم -به ویژه جوان‌ها- ‌از طریق رسانه‌های اجتماعی اخبار جهان را دنبال می‌کردند. همین‌طور ارتباط بین گروه‌های مختلف و جنبش‌های مختلف مدنی در داخل ایران از طریق وبلاگ‌ها و وبسایت‌های مختلف بیشتر شد. هماهنگی‌ها راحت‌تر شد و چیزی که مسلم است این است که بدون رسانه‌های دیجیتال صدای مردم به این شکل به دنیا نمی‌رسید و احتمالا جنبش سریع‌تر و بی‌سر و صداتر از درون خفه می‌شد.

جایگاه هنر و مبارزات هنری را در جنبش چطور می‌بینید؟

هنر وقایع را به شکل استعاره به مردم منتقل می‌کند. به ویژه موسیقی، یکی از بهترین و سریع‌ترین راه‌های ارتباطی بین انسان‌هاست و اتفاقا به همین دلیل هم هست که نظام‌های دیکتاتوری تا این اندازه از هنر و هنرمند وحشت دارند و مدام تلاش می‌کنند تا آنها را محدود و ممنوع کنند. بالاخره هر نوع حرکتی که دست یک رژیم زورگو را در مقابل مردم باز کند با ارزش است و نواختن هر سازِ مخالفی درچنین شرایطی مثبت است. انسجام همه‌ی این سازهای مخالف است که روی مردم تاثیر می‌گذارد و آنها را به فکر وامی‌دارد.

آیا فکر می‌کنید جنبش هیچگاه از آثار هنری یا مبارزه‌ی هنری ضربه‌ای خورد؟

نه، فکر نکنم ضربه‌ای زده باشد. مبارزه‌ی هنری هم مثل هر مبارزه‌ی دیگری یک امر اجتناب‌ناپذیر است. هنر ابزار هنرمند برای ابراز نظر و عقیده‌ی اوست.

اگر روز انتخابات را به عنوان یک نقطه‌ی عطف در نظر بگیریم، تفاوتی به لحاظ کیفیت یا کمیت آثار بین بازه‌های زمانی پیش و پس از آن روز احساس کردید؟

من شخصا تا قبل از جنبش سبز حداقل در زمینه‌ی موسیقی شاهد انتقادهای اجتماعی-سیاسی زیادی نبودم و تعداد گروه ها و هنرمندهایی که رسما به این مسائل می‌پرداختند انگشت‌شمار بودند. اما بعد از آن، خیلی‌ها کارهای خوبی در زمینه‌های مختلف تولید کردند.

هیچ اثر خاصی را به یاد می‌آورید که روی شما تاثیر زیادی گذاشته باشد؟

راستش الان زیاد به خاطر ندارم که کارهای چه کسانی روی من تاثیر گذاشتند؛ اما نقاشی‌های سهیل توکلی در رابطه با جنبش سبز را خوب به خاطر دارم و یادم است که از تماشایشان لذت می‌بردم.

یادتان می‌آید که با یک کار هنری مواجه شده باشید، بعد رفته باشید یک کاری عملا کرده باشید؟ از گذاشتن یک استاتوس توی فیسبوک تا رفتن به تظاهرات؟

راستش در آن زمان ما خودمان مدام درحال سفر و اجرای کنسرت در شهرهای مختلف اروپایی بودیم و تلاش می‌کردیم از طریق موسیقی‌مان توجه مردم در کشورهای غربی را به مسئله ایران جلب کنیم و به نوعی منعکس‌کننده‌ی صدای مردم باشیم.

به عنوان یک مخاطب، صادقانه، هیچ قضاوتی نسبت به هنرمندانی که از جنبش حمایت نکردند یا سمت طرف مقابل را گرفتند دارید؟

نسبت به آنهایی که هیچ واکنشی نشان ندادند همان قضاوتی را می‌شود کرد که نسبت به هر فرد خنثی در یک چنین شرایطی می‌شود قضاوتی داشت. اما نسبت به آنهایی که سمت طرف مقابل رو گرفتند، جز تاسف و دلسوزی حس دیگری ندارم، چون احساس می‌کنم آنها یا از سر ترس و یا فرصت‌طلبی چنین کاری را کردند که در هر دو حالت قابل ترحم هستند.

هیچ وقت ترسی از این نداشتید که کسی در اثر مواجهه با اثر شما به خیابان برود و برایش اتفاقی بیفتد؟

من فکر می‌کنم این موضوع کاملا بستگی به این دارد که آدم با کارش دارد چه پیامی را به مخاطبش می‌رساند. مسلما اگر اشعار و لحن آدم خشونت‌آمیز و خشم‌برانگیز باشد، آن وقت شاید باید کمی هم نگران تاثیر و پی‌آمد آن اثر روی قشر جوان بود. تازه اگر آدم این قدر مهم باشد که افراد بخواهند به خاطر یک آهنگش بریزند توی خیابان و واکنش‌های غیرمنطقی از خودشان نشان بدهند. اما در رابطه با «آبجیز» همیشه تاکید کردیم که به هیچ عنوان نه طرفداری از حزب یا گروه سیاسی خاصی کردیم و نه از خشونت دفاع می‌کنیم. هر کاری هم که در این راستا منتشر کردیم (بیا، با تو هستم، پرچم، freedom call، شهامت) با هدف به‌وجود‌آوردن حس امید و اتحاد بین مردم بوده. بنابراین ترانه‌های ما اصولا بار منفی ندارند. شاید تنها آهنگی که تمِش احساسات‌رانگیز بود ترانه‌ی «شهامت» بود که دقیقا روز «عاشورای خونین» معروف نوشتم، اما چون بعدها که منتشرش کردیم، احساس کردیم دیگر تاریخ مصرفش گذشته، بهتر دیدیم که ویدئوش را به همان سبک آبجیزی (طنز آمیز) بسازیم. اگر بدون ویدئو به ترانه‌اش گوش کنید متوجه می شوید که اصلا طنز و شوخی در کار نیست.

اولین فکر یا احساسی که بعد از بازدید از وبسایت هنر سبزها در ذهن شما شکل گرفت چه بود؟

این که، چه خوب که جایی برای مرور وقایع آن زمان وجود دارد. مخصوصا آن قسمت سایت که می‌شود اتفاق‌های مهم آن دوران را بر اساس تاریخ روز مرور کرد.

به نظر شما آرشیوهای هنری و پایگاه های اطلاعاتی در متن اجتماعی و فرهنگی یک جامعه چه جایگاهی دارند؟

کلا ثبت وقایع تاریخی و در اختیار مردم قراردادن آنها بسیار لازم و مفید است. اما نقش مهم‌تر وبسایت‌های مربوط به «جنبش سبز» به نظر من افشاگری است، که در چنین زمانی فوق العاده مهم است. در کشوری که امکان اجتماع چهار نفر آدم را به آنها نمی‌دهند و مدام صداها را سرکوب می‌کنند، این وبسایت‌ها برای اطلاع‌رسانی نقش مهمی را ایفا می‌کنند.