به شهادت یک هرزه
ناشر: نشر نوگام – ۲۰۲۰
رادیو زمانه: «به شهادت یک هرزه» از دردی کهنه و مشترک میگوید. نویسنده بیآنکه از وجوه انسانی شخصیتهای داستانش غافل مانده باشد، رنج به دوش کشیدن خاطرات تلخ چهار دهه از تاریخ ایران را در قالب داستانی پر فراز و فرود و معماگونه برای خوانندهاش ترسیم میکند. در ورای همهی ایدههای موجود در این کتاب اما مسئلهی مواجهه با «فراموشی» را میتوان قلب تپندهی داستان او به شمار آورد.»
فروزان مقصودی: «باید به نویسنده برای این کشش داستانی تبریک گفت»
فریبا صدیقیم: «شهادت یک هرزه رمانی است با بنمایههای اجتماعی، سیاسی و روانشناسی که نویسنده در آن با زبان پرقدرت به جزئیات میپردازد و با تکنیکهای گوناگون، قوانین ادبی را در داستان جذب و کاملا درونی میکند.»
شهرنوش پارسیپور: «کتاب بسیار خوب نوشته شده… از خواندن این رمان لذت خواهید برد.»
هنر سبزها
نمایشگاه آنلاین آثار هنری جنبش سبز

داستانخوانی: ناپیدایی
بخشی از جلسهی رونمایی کتاب
رادیو شهرزاد
آخرین نوشتهها
فراموشی علیه فراموشی؛ نگاهی به رمان «به شهادت یک هرزه» – ناهید شمس
این نقد در تاریخ ۱۴ تیر ۱۴۰۱ در شهرگان منتشر شد این رمان را دانلود کنید این رمان به سبک جریان سیال ذهن نوشته شده و روایتی از زندگی مردی مهاجر به نام حسام است. حسام که سالهاست از ایران به استرالیا مهاجرت کرده و ظاهرا در سیدنی به همراه همسرش گیتا زندگی خوب و...
نگاهی به رمان «به شهادت یک هرزه» نوشته امین انصاری – فروزان مقصودی
این یادداشت در تاریخ ۱۴ تیر ۱۴۰۱ در شهرگان منتشر شد. رمان به شهادت یک هرزه، داستان زندگی حسام، شخصیت داستان است. روایت زندگی او در دو کشور و دو شهر از هر کشور، روایت زندگی درونی و ظاهری او. یک دوگانگی که کلنجارهای شخصیت را هم شامل می شود. حتا نویسنده از دو راوی...
«به شهادت یک هرزه»، رمانی که در جدال با فراموشی است – فریبا صدیقیم
فریبا صدیقیم این نقد در تاریخ ۱۵ دی ۹۹ در رادیو زمانه منتشر شد. در رمان "به شهادت یک هرزه" شخصیت داستان به یاد میآورد تا فراموشی را مغلوب کند چرا که به قول میلان کوندرا "مبارزهی انسان علیه قدرت، مبارزهی حافظه علیه فراموشی است". فراموشی که در اینجا شاید همان مرگ...
قهرمان جواد فروغی بازیهای دوستانهی خوزستان را از دست داد.
صد حیف! قهرمان #جواد_فروغی بازیهای دوستانهی #خوزستانرا از دست داد. تفنگهای ساچمهای حسابی طرفدار دارند در آن حوالی! مخصوصا اگر سیبل قلبهای گرم و تپنده باشد… قهرمان جواد که حالا عجیب من را به یاد یکی از...
پس کجاست این تعارفبازی ایرانی؟!
چرا بعضی از این شادها، بعضی از این الگوها، بدبدنها، منظرهبازها، موفقها، متولدها، شمالروها، این روزها با خودشان نمیگویند «خواهش میکنم! تمنا دارم! شما اول درست و حسابی قتل عام شوید! بعد من عکس و فیلم قشنگیهایم را سر فرصت پست میکنم.» کجاست این تعارف ایرانی...
نظر خوانندگان
والس با آبهای تاریک